ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 26 ساله )

باسلام
زندگی خواهر خانم بنده مدت کمتر از یک سال هست که ازدواج کردن و خونه خودشون هستند که متاسفانه تحت تاثیر دخالت های نابجای خانواده شوهرش مخصوصا مادر شوهر که طبقه بالای خونشون هستند،تلخ و به مرز جدایی رسیده است.
الان خواهر خانمم باردار هست و حدود 10 روز هست که به حالت قهر از به خونه مادر خانمم اومده و حرفش اینه که رفتار خانواده شوهرش واقعا نامناسب و ناعادلانه و غیر انسانی هست،طوری که مادر خانمش به عنوان یک مادر هنوز وابستگی شدید نسبت به پسر 32 ساله اش داره و حتی در ریزترین مسائل از پخت و پز،رفت وآمد و مسائل زناشویی و... دخالت شدید می کنه،رفت و آمد با خانواده پدری و هر جای دیگه رو محدود کرده!
شوهرش هم که لیسانس هست و پیش پدرش کار می کنه،تا آخر شب سر کار هست و وابستگی متقابل شدید به پدر و مادر داره و در همه حال غیر منصفانه جانب پدر و مادرشون رو داره و...
خواهر شوهر و پدر شوهرش هم حامی شدید سیاست های مادر وپسرشون هستند.
در ضمن این مسائل و مشکلات از همون ابتدای عقد بین دو نفر بوده و با توجه به اینکه خانواده پسر وضعیت مالی خوبی دارند مدام بر سر دختر و خانوادشون منت می گذارند و با وجود توصیه پدر خانمم مبنی بر اینکه در همان دوران عقد از هم جدا بشن،بنا به درخواست دختر خونه خودشون رفتند.
در حال حاضر هم که خواهر خانمم 4 ماهه باردار هست، به حالت قهر خونه پدری رفته و دنبال این هست که شوهرش خونه مستقل تهیه کنه به صورتی که دخالت های نابجای مادر شوهرش او رو اذیت نکنه!
طرف مقابل هم که غرورشون اجازه نمیده بره خانمش رو بیاره،میگه باید با همین شرایط به خونه برگردی،پدر خانم و مادر خانمم چندین و چند بار با خانواده پسر و خود پسر صحبت کردند ولی فایده ای نداشته و هر روز با تلفن ها و تهمت ها و دروغ هایی که می بندند باعث شدند هم روزهای یک زن باردار و زندگی خانوادشون تلخ بشه!
از ویژگی های پسر،عدم اعتنا و توجه به خانم،روابط سر زناشویی،وابستگی شدید به پدر و مادر،مذهبی،هیئتی و...
ممنون میشم راهنمایی بفرمایید که در این شرایط چه کاری میشه انجام داد؟
در ضمن تحصیلات خواهر خانمم کارشناسی ارشد و تحصیلات پسر لیسانس هست!

صلوات


مشاور (خانم سعیده صفری)

باسلام . ابتدا بايد وابستگي تعريف شود. گاهي برخي خانم ها ارتباط هاي عاطفي همسر با خانواده اش و احترام و مشورت با آنان و نيز استفاده از تجربه هايشان را وابستگي مي پندارند كه صحيح نيست. اگر شما به عنوان يك عضو خارجي به اين مسئله نگاه مي كنيد و اين مسائل را ناشي از حساسيت زياد خواهرخانمتان نمي دانيد و وابستگي شديد همسرشان را به خانواده اش تاييد مي كنيد به همراه ساير خصوصياتي كه مطرح كرديد (عدم اعتنا و توجه به خانم،روابط سرد زناشویی، تفاوت هاي مذهبی و...) مشخص است كه تصميم عجولانه اي گرفته اند، و لازم بوده پيش از ازدواج دقت بيشتري مي كردند مخصوصا اينكه در دوران عقد نيز متوجه اين وي‍ژگي ها شده بودند و حتي كار به جايي رسيده است كه پدرشان راضي به طلاق بوده اند. يكي از عوامل مشكل آفرين در زندگي زناشويي همين وابستگي هاي شديد مرد به پدر و مادر به وي‍ژه مادر است، چون زن نمي تواند شوهري را كه به مادرش تكيه كرده باشد در جايگاه تكيه گاه بپذيرد به علاوه ي اينكه خصوصيات ديگري نيز داشته باشد كه براي او زندگي را به مردگي تبديل كرده باشد . پس برایم کاملا قابل درک است که اکنون ایشان در شرايط بسيار سختي به سر مي برد ولي با وجود تمام اين فرض ها كه همسرشان اين ويژگي ها را داشته باشند نمي توان آن را دليل بر جدايي دانست زيرا اكنون پاي يك موجود زنده درميان است ؛آنها صاحب فرزند هستند و تبعات طلاق مطمئنا آثار سوئي بر وي خواهد داشت . با اين حال توصيه ي من به شما اين است كه خواهر خانمتان با اينكه دردوران عقد از اين موضوع اطلاع داشتند و با وجود هشدارهاي خانواده شان راضي به اين ازدواج شدند پس مشخص است آن موقع هم دلايلي داشته اند كه از جانب پسر او را اميدوار به زندگي مي كرده است ، آن نقاط مثبت را بيابيد و آنها را تقويت كنيد و از افرادي كه روي همسرشان نفوذ دارند بخواهيد كه او را راضي كنند كه خانه اي مستقل تهيه كند و آنها را ترغيب كنيد مشكلشلان را با حضور يك متخصص و مشاور خانواده به صورت حضوري پيگيري كنند و بعد از طي اين مراحل تصميم نهايي را بگيريد.